ولنتاین - کارگر

سه شنبه 24ام، بعد از کار، تو بارون، بدون ماشین، رفتم دنیای شکلات. سیگما همون موقع رفته بود دکتر که جواب ام آر آی کمرش رو نشون بده و دکتر بهش گفته بود که دیسکت پاره شده و کلی جلسات کایروپرکتیک براش تجویز کرده بود. اعصابشم خورد بود و رفت خونه استراحت کنه. من رفتم دنیای شکلات که آف هم خورده بود و حدود 50-60 تومن شکلات خریدم واسه ولنتاین. بارون هم میومد و ترافیک خیلی زیاد بود و بالاخره ساعت 8 رسیدم خونه، له و لورده. سیگما هم کلی تو ترافیک مونده بود و خسته بود. سریع شام گرم کردم خوردیم و یه کم بحثمون شد. این چند وقته خیلی خسته فیزیکی میشم، سیگما هم که کمردرد اعصاب براش نذاشته و بحثمون شد و قهر کردیم.

کل روز چهارشنبه- ولنتاین- بی اعصاب بودم. کل شب تا صبح بارون اومده بود و صبح ترافیک بدجور بود. بد گذشت بهم. هتل هم همایش دعوت بودم تنهایی و هیچ کدوم از دوستام نبودن و دپرشن شدید داشتم و خوش نگذشت. بی خیال بقیه کارایی که میخواستم واسه ولنتاین بکنم شدم و رفتم خونه که بخوابم. کلی خوابیدم. صد بارم صد نفر زنگ زدن ولی باز میخوابیدم. تا نزدیکای 9 که سیگما با یه سبدطور چرمی گل گلی اومد و کادومو بهم داد. یه مجسمه ویلوتری (کادوی پارسال ولنتاینم هم ویلوتری بود)، با یه شیشه که توش نامه نوشته بود برام و کپسول عشق. منم بهش جعبه شکلاتها رو دادم و گل هایی که این چند روزه تو یخچال نگه داشته بودم. جشن گرفتیم و شام خوردیم و فیلم دیدیم و بعد افتادیم به جون خونه که مرتب کنیم که فردا کارگر قرار بود بیاد. ساعت 2 شب خوابیدم.

امروز پنج شنبه 26 بهمن، ساعت 8 بیدار شدم و صبحونه خوردیم و یه کم جمع و جور کردم واسه اومدن کارگر. ساعت 9:10 اومد.  این یکی یه خانوم جدیده که همسایه طبقه اول معرفیش کرد. با قبلی زیاد حال نکردم. امیدوارم این خوب باشه و دیگه همش بگم همین بیاد. الان ذوق دارم که خونمون قراره تمیز و خوشگل بشه. وقتی مرتب شد گل هامو از یخچال درمیارم و استند گلدونا رو هم وصل می کنم و حسابی گل بارون می کنم خونه رو.

راستی مقاله م اکسپت شد. البته یکیشون فعلا. تو یه ژورنال ایرانی. خارجیه هنوز پذیرفته نشده. کلی شاد شدم صبح استاد این ایمیل رو بهم داد. اصلا امروز روز خبرهای خوبه. اس ام اس واریز حقوق و عیدی هم اومد. دیگه چی بهتر از این؟ منتظر سومین خبر خوب هم هستم

بعد از مدت ها دارم از تو خونه وبلاگ رو آپ می کنم و تو همین صفحه بلاگ اسکای تایپ می کنم. چه خوبه

نظرات 2 + ارسال نظر
نگار پنج‌شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1396 ساعت 07:16 ب.ظ

تمیزی خونه خیلی انرژی خوبی میده به ادم مخصوصا شما که شاغلی و خسته میشی اینطوری خیلی خوبه که یه کارگر مطمئن داشته باشی وخیالت بابت نظافت خونه راحت باشه، منم اسباب کشی دارم و این روزا حسابی سرگرم جمع و جورم امیدوارم مقاله هات تو‌بهترین ژورنالای خارجی اکسپت بشن دوست دانشمند و زحمتکشم،متاسفانه خیلی وقته از فضای علمی دور افتادمو دلم حسابی تنگ شده

آره واقعا حس خیلی خوبی جاری کرد تو خونه این تمیزی.
اسباب کشی؟ خیلی سخته فکر کنم ولی تغییر خیلی خوبیه. خیلی موفق باشی و انشالله به جایی بری که خیلی خیلی عالی تر باش حسش.
والا منم از فضای علمی دور افتادم دیگه. مقاله رو خرداد پارسال تموم کرده بودم و تازه اکسپت شد و پاییز آینده چاپ میشه

فرناز شنبه 28 بهمن‌ماه سال 1396 ساعت 02:16 ب.ظ

مقاله مبارک باشه ایشالا تو خارجی هم اکسپت میشه. گل و گلدون هم مبارک. وای من اصلا نمیتونم قهر کنم باید همه حرفامو بزنم

مرسی
خخخ. من جدیدا اصلا حوصله حرف زدن ندارم بیشتر دوس دارم قهر کنم وگرنه قبلنا منم نمیتونستم حرف نزنم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد