آخر هفته


5شنبه قرار بود شام بریم خونه سیگماینا. عصری بتا زنگید که دایی ها قراره شب نشینی آخر شب بیان خونه ما، شما هم بیاین. بهش گفتم شام دعوتیم. گفت بعدش بیاین. باز هم ساعت 10.5 زنگید که سری اول مهمونا تازه اومدن و شما هم بیاین. دیگه ما ساعت یه ربع به 12 شب رفتیم خونشون و دم در یکی از داییا داشت میرفت. خخخ. بقیه نیم ساعتی بودن و بعد رفتن. ما هم نشستیم شلم بازی کردن. تیلدا هم خوابید و ما تا 3.5 صبح بازی کردیم! خیلی حال داد. در نوع خودش کم نظیر بود با خانواده تا این تایم بیدار بودن. تازه 3.5 رفتیم خونمون و 4.5 خوابیدیم. خخخ

جمعه اولین استارت خونه تکونی رو زدم. یکی از کابینت ها رو مرتب کردم. خسته نشم. شب داداشی پاگشامون کرده بود. رفتیم اول پاساژ دم خونشون و من شلوار عیدمو خریدم. بعدش هم رفتیم خونشون و یه عالمههههههههه با کاپا بازی کردم. خیلی خوردنی شده. کلی هم بوسم کرد و تف مالی کادو هم یه قهوه ساز گرفتم و بسی حال داد. سیگما عاشق قهوه ست و بنظرش این بهترین کادویی بود که گرفتیم. خخخ. آخر شب ولی حالم خوب نبود. غصه حال مامان و بابا رو دارم. مامی کمرش درد می کنه و مراقبت نمی کنه. بابا فشارش بالا بود. منم کل راه برگشت رو گریه کردم. امروز هم اعصابم خورده اصلا. کلا این روزا لومودم باز. حوصله هیچ کاریو ندارم :(

نظرات 2 + ارسال نظر
الهه یکشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1395 ساعت 09:10 ب.ظ

لاندای عزیزم خواستم بهت بگم من خیلی دلنوشته هاتو دووووووووست دارم. خیلی حس خوبی بهم میده وقتی دلنوشته های زیباتو می خونم. مرسی. در ضمن عزیزم نگران مامان و بابا نباش، ایشالا سالهای سال صحیح و سلامت در کنارتون هستند. همه چیز رو بسپار به دست خدا. اون عزیزانمون رو حفظ می کنه. پس سعی کن خیالت راحت باشه. می بوسمت.
خوش باشی

عزیز دلم. چقدر خوب که حس خوب بهت میده. این یعنی به اون چیزی که میخواستم رسیدم. خدا رو شکر واقعا.
انشالله، من چون بچه آخرم، همش نگران مامان و بابا ام. بیشتر کابوسام هم تو همین زمینه هاست. ولی راست میگی، باید بسپرم به خدا. اون خودش بهتر از هر کس دیگه ای مواظب آدماست...

شی سه‌شنبه 10 اسفند‌ماه سال 1395 ساعت 12:09 ب.ظ

عزیزم ایشالله زود رفع کسالت شه از مامان و بابات و حالشون خوب بشه ... کادوتم مبارک باشه....لو موووووود نباش ، پاشوووو خونه تکونی کن عید تو راههههههه....هرچند تازه عروسی خونت تمیزه

مرسی عزیزم. ممنونم.
آره بهترم الان. خونه میمونم تنها لومود میشم. خخخ.
تازه وقتی تنهام حوصله کار هم ندارم. شبا که سیگما میاد تازه فعال میشم.
واسه خونه تکونی هم همون مرتب کردن دارم فقط. کشوها و کابینتا رو بریزم بیرون و از این کارا. فعلا یه کابینتو تموم کردم
بقیه ش رو میذارم آخر هفته که سیگما هست، که حوصله کار کردن داشته باشم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد