بخند، بخند، بخند بچه جون


با خودم دعوا کردم. به خودم گفتم یعنی چی که خموده ای؟ پاشو خودتو جمع و جور کن. و کردم. به زندگی برگشتم انگار. باز آشپزی کردم. یه کم مقاله نوشتم و سعی می کنم بهتر تر تر هم بشم....

انشالله

التماس دعا

نظرات 4 + ارسال نظر
آبگینه پنج‌شنبه 23 دی‌ماه سال 1395 ساعت 06:16 ب.ظ http://abginehman.blogfa.com

این حسا چند وقت یه بار سراغ همه مون میاد. مهم اینکه زودی بیرونشون کنی
غذای جدید چی درست کردی عروس خانم؟

قیمه و کوکو سبزی

نسرین جمعه 24 دی‌ماه سال 1395 ساعت 01:29 ق.ظ http://eshghamfaramarz.persianblog.ir/

منم خیلی وقتا اینطوری میشم.انقده حس بدی بهم دست میده ساعتها گریه می کنم بازم دلم وا نمیشه.بعدم خودم به خودم میگم چه مرگته خودتو جمع و جور کن.با فکرای خوب و ددر دودور و آهنگ شاد و اینچیزا روح غمگینم رو شاد می کنم

آره این کارا رو میشه کرد، ولی مهمترین چیز اینه که اون مشکله حل شه

اناماری جمعه 24 دی‌ماه سال 1395 ساعت 11:36 ق.ظ

خمودگی و غم دلیل براش زباده سعی دنبال دلایل شادی باشی.یه وقت به خودت میای میبینی زندگی همین لذت های ساده بود که بی توجه ازشون گذشتیم.همیشه خوب و خوش باشی

آره واقعا. ممنونم. همچنین شما

شی یکشنبه 26 دی‌ماه سال 1395 ساعت 01:14 ب.ظ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد